چه اتفاقی افتاد که من چالش یک هفته بدون مصرف قند را پذیرفتم

Kyle Simmons 18-10-2023
Kyle Simmons

چالش تقریباً همراه با پیتزایی که سفارش داده بودم رسید. با چنین ناهاری، به مدت یک هفته بدون شکر کار آسانی نخواهد بود. در آن زمان، من حتی به یاد نداشتم که آن تکه 30 سانتی‌متری کربوهیدرات خالص دقیقاً به این معنی است: شکر، شکر زیاد. و، من اعتراف می کنم، کل پیتزا را بلعید .

برای کسی مثل من که از شکر حتی برای شیرین کردن تلخ ترین قهوه ها هم استفاده نمی کند، کار ساده ای به نظر می رسید. اما شکر پنهان همیشه بزرگترین شرور بوده است. و سفر من به این آسانی نخواهد بود: چالش در وسط سفر پذیرفته شد و ارزش آن را داشت در حالی که من بین خوشمزه و ممنوع Pastéis de Belém Lisboetas, the churros مادریلنیو و ماکارون های پاریسی بسیار رنگارنگ ، به همان اندازه که ممنوع است.

اولین قدم من این بود که تحقیقات زیادی در مورد این موضوع انجام دهم. و سعی کنید بفهمید شکر در آن چیست یا نه . من قبلاً می دانستم که آبجو، نان، ماکارونی، محصولات منجمد و حتی آب میوه ها معمولاً با دوزهای خوب ساکارز عرضه می شوند، اما باید بیشتر بدانم. اتفاقاً اولین کشف من هزار وجه شکر بود. می توان آن را شربت ذرت، مالتوز، گلوکز، ساکارز، دکستروز و فروکتوز نامید - قندی است که به طور طبیعی در میوه ها وجود دارد و در طول رژیم غذایی آزاد می شود.

" اما چرا یک هفته را بدون خوردن شکر بگذرانید؟ " - فکر می کنم این بودجمله ای که در این روزها بیشتر شنیدم. اساساً به این دلیل که او نه تنها یکی از شرورهای بزرگ افزایش وزن، بلکه مسئول ایجاد بیماری های مختلف نیز به حساب می آید. کتاب Sugar Blues منبع اطلاعاتی عالی در مورد این موضوع است و به ما یادآوری می‌کند که مصرف شکر با مشکلات مختلفی مانند سکته مغزی و افسردگی مرتبط است (در اینجا دانلود کنید). گویی این کافی نبود، مصرف آن می تواند با توسعه انواع سرطان نیز مرتبط باشد.

مقاله ای از British Medical Journal حتی قند را طبقه بندی کرد. به عنوان مواد مخدری به خطرناکی تنباکو (اگر باور ندارید، آن را بررسی کنید)، در حالی که مطالعات دیگر نیز اشاره می کنند که قند ممکن است مسئول اعتماد به نفس پایین و حتی کاهش میل جنسی باشد. . برای حذف آن از رژیم غذایی، بستن دهان به روی شیرینی ها کافی نیست: بیشترین خطر در قندی است که ما نمی بینیم ، همانطور که در گزیده زیر از مستند Far Beyond Weight نشان داده شده است. .

[youtube_sc url=”//youtu.be/Sg9kYp22-rk”]

همچنین ببینید: ما باید در مورد: مو، نمایندگی و توانمندسازی صحبت کنیم

اگر همه این دلایل کافی نبود، بدن ما به شکر اضافه نیاز ندارد زندگی کردن . و در نهایت، چون ویراستار من می‌خواست از من به عنوان یک خوکچه هندی استفاده کند تا ثابت کند ما چقدر به این شرور سفید معتاد هستیم.

پر از بحث‌ها برای ادامه این چالش، برای صرف غذا در رستورانی نزدیک رفتم. به جایی که من اقامت داشتممیزبانی کردم و متوجه شدم که همه چیز می تواند دشوارتر از تصور من باشد. منو خیلی گسترده نبود و تنها چیزی که به نظر می رسید کاملاً بدون شکر بود یک تخته کلد بود. برای همراهی با آن یک آب پرتقال طبیعی، بدون شکر سفارش دادم.

بعد از خوردن، این شک مطرح شد: آیا آن chorizo ​​کاتالان، jamón crudo و آن پنیرهای خوشمزه و فوق چرب واقعاً حاوی شکر نیستند؟ با توجه به آنچه که من در اطراف تحقیق کرده ام، گاهی اوقات ممکن است دشمن سفید پوست خود را در غذاهایی که کمتر انتظارش را داریم پیدا کنیم. و، متأسفانه، در خارج از سوپرمارکت، غذاها با جداول مواد اولیه عرضه نمی شوند. آن وقت است که تنها راه حل باقی مانده این است که روی شانس حساب کنید و غذاهایی را انتخاب کنید که از نظر تئوری نباید حاوی قند باشند، مانند املت پنیری که آن شب خوردم.

رسیدن در مادرید، در روز دوم، تصمیم گرفتم که وقت آن است که به سوپرمارکت بروم تا کیلو و کیلو میوه بخرم. اما بیشتر از میوه، به مقداری فیبر اضافی نیاز داشتم: بلغور جو دو سر ارگانیک خریدم و ساعت‌ها در قفسه ماست گذراندم تا زمانی که یکی را پیدا کردم که قند اضافه‌ای نداشت - سخت‌ترین کار تاکنون.

هنگامی که بیرون غذا می‌خوردم، تنها گزینه‌هایی که واقعاً بدون قند به نظر می‌رسید گوشت و پروتئین به طور کلی بود، بنابراین تا زمانی که در خانه بودم باید فیبر بخورم. حتی سالادهاآنها با سس در رستوران ها آمدند - که نشان می دهد احتمال زیادی وجود دارد که حاوی کالای ممنوعه ما باشد.

همچنین ببینید: 19 کارتون خنده دار که نشان می دهد دنیا تغییر کرده است (آیا برای بهتر شدن است؟)

فقط در روز سوم بدون شکر بود که بدنم از من کمی کربوهیدرات درخواست کرد . رژیم غذایی «عادی» من نسبتاً سالم است، اما معمولاً شامل مقدار زیادی نان و ماکارونی (سبوس‌دار) و گوشت بسیار کمی است، بنابراین طبیعی بود که بدنم در مورد بمباران شدن با مقدار زیادی پروتئین شگفت‌زده شود. . اگر در خانه بودم، می‌توانستم با درست کردن نان خودم بدون شکر، رژیم را دور بزنم (اتفاقاً خوشمزه است)، اما آپارتمانی که اجاره کرده‌ام فر ندارد، که در این اطراف بسیار رایج است.

راه چاره توسل به کربوهیدرات های طبیعی تر، مانند سیب زمینی بود. کمتر طبیعی در نوع سرخ شده، که انتخاب من بود، با مرغ کبابی برای تظاهر به سبک بودنم. می دانستم که این چیپس ها در معده من به قند تبدیل می شوند و چند لحظه شادی بیشتر را تضمین می کنند.

روز چهارم دقیقا مشخص شد نیمی از چالش و یک چیز از قبل شروع به آزار من کرده بود: بقیه . خنده دارترین چیز زمانی که محدودیت های غذایی دارید (اختیاری یا غیر ارادی) این است که دیگران فکر می کنند سیستم گوارش شما باید یک موضوع عمومی باشد .

من چند روز گذشته یک آنفولانزای بد داشتم و من حتی شنیده ام که به خاطر « این رژیم غذایی استدیوانه ” – اما وانمود کردم که چیزی نشنیدم و برای انتقام، آنفولانزا را منتقل کردم، در حالی که از فرصت استفاده کردم و چیزی معمولی اسپانیایی و معمولاً بدون شکر بخورم: یک تورتیلا د بابا .

در همان روز، یک چالش جدید مطرح شد: دوست پسرم تصمیم گرفت یک کاپلتی سوپ درست کند. در شب. این دستور حاوی مواد کمی بود: سیر، پیاز، روغن زیتون، مرغ، آب مرغ و البته کاپلتی . اما مشکل همین دو مورد آخر بود. همانطور که فروشگاه مواد غذایی را جست‌وجو می‌کردیم، متوجه شدم که تقریباً هر مارک آب مرغ در دستور غذا شکر اضافه کرده است . و فقط یکی از مارک های کپلتی که پیدا کردیم حاوی شکر در ترکیب نبود. نتیجه: خرید ما کمی بیشتر طول کشید، اما مطمئناً سالم تر از حد معمول بود - و سوپ خوشمزه بود .

روز بعد ایده درخشان صرف شام در نواری که به ما توصیه کرده بودند: 100 montaditos . این مکان دوستانه، ارزان بود و چندین گزینه از… montaditos - ساندویچ های کوچک با پر کردن های مختلف را ارائه می داد. مجبور شدم به یک وعده ناچو راضی کنم که با بی مزه ترین گواکامولی که تا به حال در زندگی ام خورده ام همراه شود. تعادل شب: رژیم غذایی سطح سخت .

>> پایان رژیم نزدیک شده بود و در روز ششم بدون شکر، تصمیم گرفتم یک ریزوتو با فلفل، پنیر درست کنم.و اسفناج . آشپزی در خانه مطمئن بود که می‌توانستیم خوب غذا بخوریم و نگران قند پنهان در غذا باشیم.

روز بعد به پاریس می‌رفتیم تا با آخرین چالش من روبرو می شوم: یک روز از ماکارون های رنگارنگ فرانسوی دوری کنید .

و این کاری بود که من انجام دادم. در آخرین روز چالش، در نهایت ناهار را در رستورانی نزدیک آپارتمان جدیدمان خوردیم. حوالی ساعت 4 بعدازظهر نگذشته بود که یک به اصطلاح « فیله مصنوعی » با چیپس خوردم که به نظر می رسید برای تغذیه یک غول ساخته شده بود و نه کوچک. آدم نیم متری مثل من من توانستم حدود 60٪ از غذا را بخورم و این باعث شد که من برای شام شب بی اشتها باشم. در عوض آخرین شامم را با شراب جایگزین کردم. همسفرهای من در نیمه شب در پایان چالش یک نان تست پیشنهاد کردند و من بیشتر برای تفریح ​​پذیرفتم تا آرامش.

حقیقت این است که در تمام این روزها ، فکری مدام در سرم می پیچید. خیلی آزاردهنده تر از نخوردن شکر این است که باید توضیح داد که من نمی توانم شکر بخورم ، که آب نبات قند دارد، آبجو دارای شکر است و حتی ژامبونی که از سوپرمارکت می خریم شکر دارد. در این مواقع به یاد سوالی افتادم که یک بار متخصص تغذیه از من پرسید: تا کی قرار است به خوردن ادامه دهیم تا دیگران را راضی کنیم ؟ به نظر می رسد صحبت های خودیاری باشد، اما حقیقت دارد. بالاخره چند تاچند بار برای مودب بودن شیرینی نخوردی ؟ من، حداقل، بارها این کار را انجام دادم.

آیا شکر را از دست دادم؟ نه، بدن من از میوه هایی که این روزها خورده ام کاملاً راضی به نظر می رسد (به هر حال خیلی بیشتر از چیزی که معمولا می خورم) و متوجه شدم که وقتی آشپزی می کنیم، خیلی راحت می شود آنچه را که می خوریم کنترل کنیم. از یک طرف، تجربه فکر کردن قبل از غذا خوردن باعث می شود غذای خود را از هر نظر کنترل کنیم. از این گذشته، حتی قبل از خرید چیزی باید به این فکر می‌کردم که آیا آن غذا حاوی شکر است یا نه - که باعث شد به این فکر کنم که آیا واقعاً می‌خواهم آن را بخورم یا نه.

نمی‌دانم وزن کم کردم یا اضافه کردم، اما احساس می‌کنم رژیم غذایی من این روزها بسیار سالم‌تر بود و این چالش به خوبی با روال من سازگار شد. با این حال، نمی‌توانستم مستندی را که اخیراً تماشا کرده بودم، به نام Sugar vs. Fat ، که در آن دو برادر دوقلو خود را به چالش می کشند: یکی از آنها یک ماه بدون خوردن قند می گذرد، در حالی که دیگری بدون خوردن چربی در همان مدت باقی می ماند. برای کسانی که به این موضوع علاقه مند هستند، ارزش دیدن دارد.

اکنون، شما خواننده را به چالش می کشم که مدتی بدون مصرف شکر بمانید و سپس به ما بگویید که این تجربه چگونه بوده است یا آن را از طریق شبکه های اجتماعی خود به اشتراک بگذارید. برایما می توانیم روند را دنبال کنیم. چه کسی می‌داند، شاید عکس شما در Hypeness در اینجا نمایش داده نشود؟

همه عکس‌ها © Mariana Dutra

Kyle Simmons

کایل سیمونز یک نویسنده و کارآفرین با اشتیاق به نوآوری و خلاقیت است. او سال ها صرف مطالعه اصول این رشته های مهم و استفاده از آنها برای کمک به افراد برای رسیدن به موفقیت در جنبه های مختلف زندگی خود کرده است. وبلاگ کایل گواهی است بر تعهد او به گسترش دانش و ایده هایی که الهام بخش و انگیزه خوانندگان برای ریسک کردن و دنبال کردن رویاهای خود است. به عنوان یک نویسنده ماهر، کایل استعداد در شکستن مفاهیم پیچیده را به زبانی آسان و قابل درک دارد که هر کسی بتواند آن را درک کند. سبک جذاب و محتوای روشنگر او، او را به منبعی قابل اعتماد برای بسیاری از خوانندگانش تبدیل کرده است. کایل با درک عمیقی از قدرت نوآوری و خلاقیت، دائماً مرزها را پیش می‌برد و افراد را به چالش می‌کشد تا خارج از چارچوب فکر کنند. چه یک کارآفرین، هنرمند، یا صرفاً به دنبال زندگی رضایت‌بخش‌تر باشید، وبلاگ Kyle بینش‌های ارزشمند و توصیه‌های عملی را برای کمک به شما در دستیابی به اهدافتان ارائه می‌دهد.